«بر سر هر سفره بنشستم خدا رزاق بود» بعداً نوشت پست قبل: با تذکر به جای ترنم خانم (شوق پرواز ) معلوم شد که این یک مصرع از غزلهای حافظ بوده و ربطی به مولانا نداشته. ( ساقی خانوم دیگه بهانه نداری برای نظر ندادن! زود نظرت رو بگو!) تحلیلهای زیادی میتوانیم از این مصرع داشته باشیم که عمدتاً هم این تحلیلها، عارفانه و سازگار با اعتقادات مذهبی ما هستند. اما الان میخوام با معرفی یک قاعده ساده و اولیه فلسفی، سری که درد نمیکنه رو به درد بیارم! قاعده الواحد: «الواحد لایصدر عنه الا الواحد» توضیح قاعده این است که اگر علتی به تمام معنی واحد باشد و در آن هیچ جهت کثرتی نباشد، معلول و اثری که بیواسطه از آن به وجود میآید واحد و یکی است. بنابراین از علت واحد به طور بیواسطه جز یک معلول برنمیخیزد و تکثر اثر و تعدد معلول در صورتی که در عرض هم باشد موجب تکثر علت است. حالا اگر به این مقدمه، دو مقدمه دیگر هم اضافه کنیم، به سردرد مبتلا می شویم! 1- خدا واحد و بسیط است. یعنی نه شریکی دارد و نه اجزائی که در فاعلیتش مشارکت کنند. 2- معلولها و آثار منتسب به خدا که در جهان دیده میشوند، متکثر و بیشمارند. در نظر گرفتن هرکدام از این دو مقدمه اخیر با قاعده الواحد، به نتیجهای خلاف مقدمه دیگر منتهی میشود: قاعده الواحد+ وحدت خدا= معلول واحد ? معلول های متکثر قاعده الواحد+ معلولهای متکثر= علتهای فاعلی متثکر? خدای واحد به علاوه باید در نظر داشت که هیچ کدام از این سه مقدمه غلط نیست. قاعده الواحد یک حکم عقلی است که به نظر بسیاری از فلاسفه –از جمله ابن سینا- جزء بدیهیات به حساب میآید و بی نیاز از دلیل است. انکار تکثر آثار و معلولهای صادر از خدا هم سر از شکاکیت درخواهد آورد که قابل قبول نیست. باقی میماند وحدت خدا که آن هم –دست کم برای یکتاپرستان- محلی از اعراب ندارد. حالا با توجه به این توضیحات، پارادوکس قاعده الواحد+ وحدت خدا+تکثر آثار خدا را حل کنید.